مراسم بزرگداشت مولانا از ۲۰ الی ۲۵ آذر ۱۴۰۳ در شهر قونیه کشور ترکیه برگزار می گردد. مراسم بزرگداشت مولانا یکی از جذاب ترین مناظر جهان، نمایش مسحور کننده رقص چرخشی به شمار می آید. مراسم سماع، برای پیروان طریقت تصوف در دین اسلام، نشانه عشق و نمایش ایمان محسوب می شود. هر سال در ماه دسامبر در روز سالگرد مرگ مولانا مشهور به شب عروسی، هزاران زائر به شهر قونیه سرازیر می شوند تا شاهد رقص چرخشی سنتی دراویش صوفی در مقبره او باشند. در مراسمی معروف به سماع، پیروان مذهبی مولانا هر شب در برنامه رقصی شرکت می کنند که در آن با لباس های بلند سفید و رنگارنگ دامن دار زیبا به سرعت حرکت می کنند و دور خود می چرخند. رهبر آنها نماینده خورشید و رقصندگانی که به دور خود می چرخند، مدارهای ستارگان و ماه تلقی می شوند. در این مراسم چهار رقص به نشانه چهار فصل سال، چهار عنصر طبیعت، و چهار دوره سنی انسان اجرا می شود. این مراسم از هفت بخش مختلف تشکیل می شود که هر یک با موضوع موسیقیایی متمایز تحت عنوان سلام اجرا می شوند. در طول شب زمانیکه رقصندگان همچنان به حرکت های چرخشی مهیج خود ادامه می دهند، موسیقی مدام تغییر می کند: از موسیقی رعب آور تا موسیقی فراموش نشدنی و بعد موسیقی زیبا و گوش نواز. مراسم بزرگداشت مولانا یک رویداد است و من رویدادها را دوست دارم...
این جشنواره روحانی و معنوی، زاهدانه و زیبا، گرچه در سرمای گزنده اواسط ماه دسامبر در یکی از شهرهای دور از مرکز ترکیه برگزار می شود، با این وجود یکی از جشنواره های مذهبی و فرهنگی جهان به شمار می آید. مناظر و انرژی عمیق و صمیمانه این مراسم زمانیکه درویش ها (معروف به رقصندگان سماع) پیش از اینکه رقص چرخشی زاهدانه خود را آغاز کنند، دسته جمعی دور دایره ای حرکت می کنند و عباهای (خرقه؛ به نشانه شخصیت های زمینی و مادی یا "مقبره های دنیایی") سیاه خود را بر زمین می اندازند، شما را به سوی خود می کشد. در این مراسم یاد می گیرید چگونه دور خود بچرخید. این جشنواره به شما کمک می کند تا درک کنید چرا مسلمانان صوفی به این باور دارند که "تنها هدف ما در زندگی، عشق است".
ایده دستیابی به صلح و آشتی درونی از طریق چرخیدن بی دلیل نیست. مولانا در شهر بلخ خراسان (در نزدیکی مزار شریف افغانستان) متولد شد (١٢٧٣-١٢٠٧) و پیش از رفتن به قونیه ترکیه، جایی که پدرش برای تحصیل علوم دینی به آنجا دعوت شده بود، مدت زمانی را در ایران سپری کرد. مولانا خود نیز برای تحصیل علوم دینی به قونیه رفت و در آنجا به تدریس صلح، عشق و تحمل پرداخت که بواسطه آنها پیروان بی شماری یافت. پیروان آموزش دیده او، او را به عنوان فیلسوف و حکیمی خردمند قبول داشتند در حالیکه افرادی که سواد چندانی نداشتند او را به عنوان پیامبر پذیرفته بودند. زندگی مولانا زمانیکه رابطه محکمی را برای یادگیری با عارف پیر و سرگردانی به نام شمس تبریزی، آغاز نمود، دستخوش تغییر شد. پس از مرگ شمس تبریزی مولانا در درون خود این توانایی را کشف کرد که می تواند شعر بسراید. و در همین زمان بود که مولانا چرخش به دور خود به عنوان شیوه ای برای دستیابی به هارمونی الهی را به دیگران مطرح نمود. درویش های سماعی (همچنین معروف به طریقت مولوی) به مدت تقریباً ٧٥٠ سال است که مرگ مولانا را در روز ١٧ دسامبر ١٢٧٣، با عنوان "شب عروسی"، شب پیوستن او با خدا گرامی می دارند.
مولانا علیرغم خاستگاهش در شرق، در کشورهای غربی نیز بسیار شناخته شده است. برای سال ها، اشعار او پرفروش ترین اشعار در آمریکا بود و اشعار او در سطح بین المللی به زبان های بسیاری ترجمه شده است.
"شب عرس مولانا" در فرهنگ مردم آناتولى که از بیش از هفت قرن قبل پذیراى این عارف مهاجر شده اند، به شب رجعت او به سوى معبود و معشوقش اطلاق مى شود و با آیینهایى که از هفت قرن پیش همه ساله به طور مداوم در کنار تربت او برگزار مى شود، همراه است. همچنین در میان باورهاى عمومى مردم ترکیه که به شدت به سفر حج عشق مى ورزند، اگر توان مالى، امکان حضور در بیت خدا را برایشان میسر نسازد، هفت بار زیارت تربت مولانا را معادل سفر حج مى دانند و بدین طریق به عنوان حاجى، رعایت خصلتها و اعمال لازم براى یک حاجى را بر خود واجب مى دانند.
شب عرس در اصل در هند به مراسمی اطلاق می شد که برای تجلیل عارفان و حکیمان بزرگ برپا می کنند. در این مراسم که معمولا سه تا پنج روز طول می کشد چند نفر درباره مقام شامخ و شخصیت بزرگ کسی که به یاد او جشن می گیرند سخنرانی مکنند و سپس گروه نوازندگان و قوالان به نوازندگی می پردازند و آواها و نواهای مذهبی اجرا می کنند. شاید بدین سبب باشد که در مراسم "شب عرس" که در آیینهاى سالمرگ مولانا در کنار مقبره مولانا در قونیه برگزار می شود مراسمی در قالب عزا و نوحه و ماتم دیده نمی شود بلکه آنها شب عرس را در همان واژه شب عروسی می پندارند و بر این باورند که عارف در چنین شبی به وصال خود می رسد بنابراین نباید برای کسی که در کنار محبوب خود آرام آرمیده به سوگ نشست لذا جشنی - البته آن جشنی که در میان توده عوام یاد می شود مقصود نیست - در خور مقام مولانا با ذکر بر اهل بیت (ع) برگزار می کنند.
در ابتدای مراسم برخی از شاعران اشعاری در وصف مولانا قرائت کردند. در ادامه مراسم کنسرت موسیقی با شعری از مولانا اجرا شد.
سماع اصطلاحاً در معنای وجد و حرکت به هنگام شنیدن نغمات موسیقی است که بر اثر آن انسان از خود بی خود می شود. سماع نماد و نمود گاری از تکوین کائنات، حیات انسان در جهان، جنبش او به خاطر عشق خدا و حرکتش با درک و فهم بندگی، به سوی انسان کامل است. مطربان و سماع زنها پس از سلام به شیخ، جای خود را در سماع خانه می گیرند و شیخ افندی وارد سماع خانه می شود و پس از سلام به مطرب و سماع زنها بر روی پوست می نشیند. ساز اصلی مطرب را نی تشکیل میدهد و در صورت امکان سازهای دیگر چون رباب، قانون و تنبور نیز بر آن اضافه میشود.
مراسم سماع با "نعت شریف" که شعری از مولانا و مدیحه ای بر اشرف کائنات حضرت محمد(ص) است، آغاز می شود. آهنگ این نعت در قرن هفدهم از سوی بخوری زاده مصطفی افندی ملقب به "عطری" در مقام راست ساخته شد؛ و نعت خوان آن را سرپا و همراه با ساز می خواند. پس از نعت، ضربه های قدوم به گوش می رسد که نمادی از فرمان خالق دال بر تکوین کائنات است. پس از نی "پیشرو" شروع می شود و شیخ افندی و سماع زنها، در میدان سماع از چپ به راست حرکت دایره ای خود را آغاز می کنند. این حرکت را که از سه بار گردش در میدان سماع تشکیل می یابد، "چرخش ولدی" می گویند. خطی که درست در وسط درب ورودی سماع خانه و پوست قرمزی که در مقابل آن قرار گرفته است، دیده می شود، سماع خانه را به نیم دایره تقسیم می کند. این خط که "خط استوا" نامیده می شود، از نظر مولویان مقدس است و هرگز پای بر آن گذارده نمی شود.
چهارمین بخش، چرخش سلطان ولد نام دارد که در آن سماع زنها سه بار به همدیگر سلام می دهند و همراه با یک حرکت دایره ای خود را شروع می کنند. سماع زنی که از طرف راست میدان به مقابل پوست می رسد، بدون اینکه پای بر خط استوا بگذارد و پشت بر پوست بکند، بر می گردد و به طرف مقابل می رود. بدین ترتیب در برابر سماع زن بعدی قرار می گیرد. دو درویش که در یک لحظه چشمهایشان به هم می افتد، بلافاصله به جلو خم میشوند و یکدیگر را سلام می دهند، که از آن به "مقابله" تعبیر میشود.
درویش که به نقطه تقاطع در میدان سماع آمده، سرش را خم می کند و بدون اینکه پای بر خط بنهد، به حرکتش ادامه می دهد. در پایان چرخش سوم شیخ افندی بر روی "پوست" می نشیند و چرخش ولدی به پایان می رسد. این چرخشها که تحت رهبری شیخ انجام می گیرد، نمادی از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است. قدوم زن باشی با ضربه هایی، پایان چرخش ولدی را اعلام می کند و اجرای موسیقی شروع می شود. سماع زن خرقه سیاه را از تن در می آورد و ضمن اینکه بازوهایش را میبندد، به صورت نمادین به وحدت خدا شهادت می دهد. سماع زنها یک به یک پیش شیخ می آیند و با بوسیدن دست وی، اجازه می گیرند و سماع شروع می شود.
سماع از چهار بخش تشکیل می شود که هر کدامش "سلام" نامیده می شود. سماع زن باشی، ضمن کنترل چرخش سماع زنها، نظم و ترتیب لازم را تامین می کند. سلام اول، درک انسان از بندگی خود است. سلام دوم، درک حیرت در برابر عظمت و قدرت خداست. سلام سوم، تبدیل حیرت به عشق است. سلام چهارم، رجعت انسان به وظیفه ای است که در فطرت او گذارده شده است؛ زیرا در اسلام بندگی بزرگترین مقام انسانی است. همزمان با شروع سلام چهارم، "پوست نشین" یعنی شیخ افندی نیز بدون اینکه خرقه از تن برآرد و بازوهایش را باز کند، وارد سماع می شود. از "پوست" تا میانه میدان سماع به حال چرخش می آید و به همان شکل به جایش بر می گردد. این حرکت را "سماع پوست" می نامند. در این هنگام سلام چهارم به پایان می رسد و آخرین "نشید" خوانده می شود. با قرار گرفتن شیخ در "پوست" آخرین "تقسیم" نیز پایان می یابد و آیاتی از قرآن کریم تلاوت می شود.
مراسم سماع با ندای "هو" (نام خدا) و آخرین سلام دادن ها به نقطه پایان می رسد. پس از شیخ افندی، سماع زنها و مطرب هم به پوست شیخ سلام داده و شب عرس را تبریک گفته و سماع خانه را ترک می کنند.